إن لم یکن لکم دین فکونوا أحراراً فی دنیاکم
نویسنده مهدی در دی ۵ام, ۱۳۸۸عشقها مرده، زمین سرد، زمان بی مبنا
چشمها گریه، لبان پر شده از نعش دعا
پیرهن مشکی و دلها زگناهان چه سیاه
کینه و نفرت و آز و طمع و کبر و ریا
لب به لب حرف، همه حرف دروغ پر مغز!
مغزها شسته به صابون فریب دنیا
انتظار فرج و آخر دنیا به زبان
ترسِ از آخر امروز و شروع فردا
گریه ظاهری از مرگ حسین دیروز
لرزه از مردم بیدار حسینی هرجا
وعده ناجی فردا و جهانی پر دین!
دین خود بهر لقب داده به این باد فنا
من چه گویم که خودش گفت در آن روز به غیر:
«لـــم لــکــم دیـــن، فـــکونـــوا احـــــرارا»
سیدمهدی دلیلی
تاسوعای ۱۳۸۸
جدیدترین دیدگاهها